عرشیا جونم تولدت مبارک
دیروز یعنی بیست و نهم اردیبهشت تولد عرشیا جونمون بود عرشیا جونم امیدوارم هرروز برات رویایی باشد دردست نه دوردست عشقی باشد در دل نه در سر و دلیلی باشد برای زندگی نه روزمره گی عشق عمه سالروز شکفتنت مبارک اینم از عکسای دیشب که کلی آتیش سوزوندی زودتر از عرشیا شمع رو فوت می کردی کادوها رو هم امون نمیدادی عرشیا باز کنه اینم کادوی عرشیا که برای تو خریده بود کادوی ما هم یه تی شرت سفید, یه ست کامل رنگ آمیزی و یک بسته بازی فکری بود که فقط ست رنگ آمیزی تو عکسا بود ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:32
پسر کوچولوی شیرین من
محمد معین جونم ببخشید که چند وقته فرصت نمی کنم ازت عکس بذارم و از شیطونی های شیرینت بنویسم, آخه چند وقتیه مشغول کارهای مربوط به خونه جدیدمون هستیم و اینقدر درگیریم که با عرض شرمندگی نمی تونم به قول خودت لولاگت رو آپ کنم, خودت هم که ماشالا از صبح که بیدار میشی تا شب که دوباره میری تو رختخواب یه لحظه آروم و قرار نداری جونم برات بگه که متاسفانه تازگی ها بازی های کامپیوتری رو یاد گرفتی, چیزی که من دوست ندارم از الان بهش عادت کنی, ولی خدا می دونه که چه کیفی می کنی وقتی که بازی های مورد علاقت رو برات میذارم: تام و جری, پمپ بنزین معدن طلا, و بازیهای مختلف ماشین ها رو مخصوصا فرمول ١ که خیلی هم باحال بهش میگی فومول ١ ...
بیستم اردیبهشت ...
برای پسرم
روزت مبارک همسرم
کمترین آرزویم این است: هرگز با چشمان مهربانت، نامهربانى روزگار را نبینى ناز بانو! روزت مبارک ...
محمد معین و سال جدید
عزیزم بالاخره امروز فرصت کردم که بیام و وبلاگت رو آپ کنم قبل از همه سال نو رو البته با تاخیر به تو و همه دوستانمون تبریک میگم انشالا سال جدید سال خوبی برای هممون باشه امسال هم مثل سالهای گذشته از دید و بازدیدهای عید حسابی لذت بردی و تا تونستی بازی کردی و بهت خوش گذشت. روز پنجم عید می خواستیم بریم شمال ولی چون تو یه کم سرما خوردگی داشتی ترسیدیم تو راه حال بدتر بشه واسه همین بیخیال شدیم و نرفتیم . اواخر عید هم عروسی یکی از فامیلهامون بود که اونجا هم حسابی خوش گذشت.حالا بریم سراغ عکسای سال جدید سفره هفت سینمون سینی هفت سین رو هم خودم تزیین کردم ...